برف اخرین روزهای پاییزی
قطع تلفن
سه روز تلفن محله ما قطع بود اتصال نداشتن به ایترنت واقعا باعث سردرگمی میشه مخصوصا این روزها که فقط خبر از دوست آشنا از طریق اینترنت هست واقعا نبودش باعث ناراحتی میشه بالاخره بعد ظهر جمعه تلفن وصل شد. نوشته بابا ...
نویسنده :
مادر
17:05
عبادت آمیتیس خانم در خونه مادر بزرگ
اولین تجربه
امروز وقتی خسته ، افسرده از چکاپ امیتیس خانم برگشتم خانه، حسابی ناراحت از گریه های امیتیس خانم به خاطر چکاب یک لحظه تو اتاق رفتم استراحت کنم داشتم تنها به کارام و اتفاقات زندگیم فکر می کردم آخه امیتیس خانم با مامان خونه مادر بزرگ بودن من تو خونه تنها نمی دونم چی شد دستم رفت به گوشی داشتم گوشی نگاه می کردم یک دفعه گوشیم شروع کرد به زنگ زدم نگاه کردم دیدم استادم دکتر هستش که با من تماس گرفته خیلی تعجب کردم که این موقع شب چکارم می تونه داشته باشه خلاصه جواب تلفن دادم بعد از احوال پرسی از خودم و آمیتیس خانم گفت یک داشجو ارشد در دانشگاه اراک دارم که پایان نامه شو با من داره من استاد راهنماش هستم گفت برای استاد مشاور شما با ما همکاری می کنید...
نویسنده :
مادر
0:40
ظهور گل نرگس صلوات
ظهور گل نرگس صلوات ای آخرین توسل سبز دعای ما آیا نمیرسد به حضورت دعای ما؟ شنبه،دوباره شنبه، دوباره سه نقطه چین… بی تو چه زود میگذرد هفته های ما... ...
نویسنده :
مادر
18:11
دوره درمان آمیتیس خانم
الان که این مطلب می نویسم تازه از بیمارستان آمده ام خیلی خسته شدم آمیتیس بردم پیش دکتر متخصص برای چک کردن و آزمایش دادن آخه آمیتیس خانم باید تقریبا 40آمپول هفته یگ بار بزنه هر بار قبل از زدن باید چکاپ بشه و کنترل بشه هرچی به این دختر می گم بابا جون نگران نباش چیزی نیست موقع اینکه پیش دکتر می ریم حسابی جیغ داد می زنه اینقدر این کار تکرار می کنه که هم من وحشت برم می داره هم دکتر هم اونی که می خواد آزمایش ازش بگیره کاری که تنها چند ثانیه طول می کشه حدود یک ساعت وقت میگره خدا چرا آمیتیس آرم نمی گیره نمی دونم شاید از زیاد موندن توی بیمارستان دیگه اسم دکتر که می اد کلی وحشت زده میشه بنده خدا دکترش شماره تلفن شو به من داده تا سوال داشتم ...
نویسنده :
مادر
19:17
سهل ابن علی
تاسوعا حسینی
سقا به مشك آب براي حرم نداشت افتاده روي خاك و به دستش علم نداشت از بس كه تير بر تن او بوسه داده بود جايي براي بوسه ز سر تا قدم نداشت ...
نویسنده :
مادر
23:59