آمیتیسآمیتیس، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

آمیتیس خورشید زندگی من و باباش

دخملی کتاب می خونه

بهترینم دیشب مامانت رو به قول ... سورپرایز کردی کتابتو ورق می زدی و ادای خوندن کتابو می گرفتی و با خودن آ آ می گفتی اینقدر خندیدم که خدا بدونه  یه سوال ؟ مامانم تو چرا اینقدر از حمام می ترسی وقتی حمام می کنی به قول بابات انگار حقتو خوردن اینقدر گریه می کنی که آدم رو از کارش پشیمون میکنی من که حسابی دست و پامو گم می کنم کوچیک تر که بودی گریه نمی کردی تو رو خدا اگه کسی می دونه منو راهنمایی کنه . ...
16 تير 1390

زندگی مامان و بابا

دردونه من یه استوانه هوش برات گرفتم تا بتونی در مورد ریختن شکلها داخلش فکر کنی البته این برای 1 تا 4 ساله هاست ولی تو اونقدر باهوشی که مطمئنم تا یکی دو ماه دیگه میتونی انجامش بدی . تازه یاد گرفتی تاتی می کنی و چقدر ذوق میکنی ماها تشویقت کنیم خوشگلی کتابهاتو هم پاره میکنی به خصوص کتاب عسلی دندوناتو موش خورده رو پاره پاره کردی راستی تا حالا هم که از ماست بدت می اومد حالا عاشق ماست شدی ... یه دو سه هفته است هرچی بهت می گم تکرار می کنی می خوام یه دفتر بیارم و روش کلمه و حروف بنویسم و بلند بگم و تو تکرار کنی می خوام تو یه نابغه بشی و دارم تمام انرژیمو روی این قضیه میذارم . تاب تابو تازه یاد گرفتی ولی دس دسی رو دو سه ماهه انجام مید...
16 تير 1390