آمیتیسآمیتیس، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

آمیتیس خورشید زندگی من و باباش

نظرات (14)

مامان ملينا
17 تیر 92 11:31
مرسي از حضورت عزيزم. من جنوبي ام(بوشهر- شيراز) ولي شوشوم يه رگ اراكي داره
زهــــرامامان فنچـــــــــــی
17 تیر 92 12:01
آمیتیس گل و گلاب
ویدا
17 تیر 92 12:31
شیطون چه عکسی هم ازت گرفته مامانی

حالا شهرزاد خانم قصه گو نمیفرمایند چه قصه ای میخوان تعریف کنند؟




حكايت سندباد بحري


ویدا
17 تیر 92 14:05
در خلوت شب ز حق صدا می آید / از عطر سحر بوی خدا می آید با گوش دگر شنو به غوغای سکوت / کز مرغ شب ، آواز دعا می آید . . . التماس دعا
ویدا
17 تیر 92 14:07
ای جونم قصه شنیدن از زبون این فرشته شنیدنم داره مگه نه مامانی؟؟ آفرین به فرشته کوچولومون
مامان کوروش
17 تیر 92 14:35
خیلی ناز شدی عزیزم یه قصه هم واسه ما بگو خصوصی داری
مامان فتانه
18 تیر 92 0:52
چه ناز شده
مامان ترنم
18 تیر 92 11:58
اي جان به اين شهرزاد قصه‌گوي خوشگل. قربونت برم حالا قصه چي مي‌خواي برامون بگي؟؟ دعا مي‌كنم هميشه قصه‌هات شاد و بي غصه باشه عسل بانو.
☆ یاسمین ☆
18 تیر 92 15:46
چه بامزه شدی خاله جون کاش مینوشتی چه قصه ایی می خونه؟
مامان حنانه زهرا
19 تیر 92 11:30
اپم
لیلا
21 تیر 92 8:12
سلام آرسيس در جشنواره ي تابستاني ني ني وبلاگ(ني ني شکمو) شرکت کرده.. خوشحالمون مي کنيد اگه بهش راي بدين و با يک پيامک، عدد 126 را به شماره ي 20008080200 (دوهزار هشتاد هشتاد دويست) ارسال کنيد. از لطف شما ممنونيم – شاد و سلامت باشيد.
پرنیا و مامانش
24 تیر 92 8:50
دختر شیطون بلامون چه خانومی شده پریزاد قصه ه دست مامان *** گل درد نکنه که این لحظه های حساس را با قلم شیرین و زبان گویاش ثبت می کنه عزیزم


ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
27 تیر 92 20:08
چه باحال ...