آمیتیس اخمو
شیرینم جمعه همه خانواده به اتفاق عمو و عمه ها رفته بودیم پیک نیک مزرعه بابابزرگ به قول خودت بابابابابابا کلی من و بابا جونت رو متعجب کردی چون تنها جایی بود که اصلا بهونه نگرفتی و خیلی ساکت و جیگر بودی بعد گروه گروه دورت جمع می شدن و ازت می خواستن هنر نمایی کنی
آمیتیس دس دسی کن بای بای کن اخم کن خلاصه حسابی سرت شلوغ بود بعد برای اینکه بیشتر اخم کنی بهت اخم می کردن و وقتی تو اخم می کردی کلی می خندیدند بمیرم برات اونروز اینقدر چهره اخمو دیدی که حد و حساب نداره
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی