آمیتیسآمیتیس، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

آمیتیس خورشید زندگی من و باباش

چقدر زود می گذرد

1395/7/7 11:19
نویسنده : مادر
506 بازدید
اشتراک گذاری

دختر عزیزم

دیشب که به دفتر مشقت نگاه کردم یه لحظه رفتم یه زمان مبهم ، به یه تصویر تار که از ذهنم مونده تصویری که آنچنان رنگی هم نیست مثل تلویزیون های گذشته

کلاس اولم رو میگم روز اولی که به مدرسه رفتم و بعد از اینکه خانم رجایی که روحش غرق در رحمت پروردگار باشه اسمم رو خوند  منم گفتم غایب خجالت و معلم لبخندی زد و گفت عزیزم وقتی هستی باید بگی حاضر

بعد تمرین یک یک بهمون داد و من تند تند نوشتم بعد زیرش معلم یه چیز نوشت من نمی تونستم بخونمش و خجالت می کشیدم بپرسم تعطیل که شدیم تا خونه رو دویدم و بعد از باباپرسیدم چی نوشته بابام گفت نوشته بیست هزار آفرین و من این اولین خاطره خوب و این معلم خوب تا ابد در ذهنم حک شد محبت

عزیزم امیدوارم تو هم سرشار از این خاطرات خوب برای بچه هات باشی محبت

در ضمن این پست رو تقدیم می کنم به معلمان خوب شهرمون و به خصوص معلمان کلاس اولی که دیروز در راه مدرسه در جاده روستایی بر اثر تصادف مینی بوس حاملشان با یک ماشین سنگین جان عزیز خود را فدا کردند دلشکسته

ای خالقان نور و درخشانی هزاران بار سپاس

پسندها (1)

نظرات (1)