آمیتیسآمیتیس، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

آمیتیس خورشید زندگی من و باباش

سنجش

سلام خبر جدید اینکه دختر گلمون مراحل ثبت نام رو انجام داد و برای اول دبستان ثبت نام شد یکی از این مراحل سنجش هست که شامل سنجش بینایی ،شنوایی و گفتار ، سلامت و هوش و استعداد تحصیلی هست یه چیز بد که من توی این قضیه دیدم توضیح نامناسب این سنجش گرها به بچه هاست مثلا بینایی سنج اصلا توضیح نداده که این علائم چی هستند سریع می گفت این که من بهت نشون میدم بالاست پایین چپ یا راست و خلاصه اگر وساطت ما نبود کلی بچه مات و مبهوت می موندند یا این که بچه برای سنجش یه چشم دستش رو محکم میذاشت رو چشم دیگه و بعد برای چشم بعدی دیگه جوری به چشمش فشار اومده بود که نصف ردیفها رو نمی دید سنجش گر هوش و استعداد تحصیلی هم یه آدم به شدت عصبانی که یه سری ...
31 خرداد 1395

تقدیم به دخترم

امروز جملات بسیاااااار زیبایی از ویکتور هوگو خوندم که به چند بار خوندنش می ارزه امیدوارم دخترم که بزرگ شد بخونه و ازش استفاده کنه و بدونه که اینها آرزوی من هم برای او هست آرزوهای زیبای ویکتورهوگو اول از همه برایت آرزومندم كه عاشق شوی، و اگر هستی، كسی هم به تو عشق بورزد، و اگر اینگونه نیست، تنهائیت كوتاه باشد، و پس از تنهائیت، نفرت از كسی نیابی. آرزومندم كه اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد، بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی كنی. برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی، از جمله دوستان بد و ناپایدار، برخی نادوست، و برخی دوستدار كه دست كم یكی در میانشان بی تردید مورد اعتمادت باشد. ...
5 خرداد 1395

مادر ...

همیشه نعمت هایی رو که خدا بهم داده رو بعضی وقتا میشینم و به ترتیب اهم و مهم میکنم یعنی میگم مهمترین چیزی که خدا بهم داده چی هست و چی می تونه باشه نعمت سلامتی نعمت وجود و نعمت فرزند و هر چیز دیگه ای اما  به نظرم نعمتی بهتر از مادر برای من خدا خلق نکرده که با تمام وجود شکرش رو به جای میارم یه جلوه کامل از رحمت خدا من هرگز هیچ شبی رو نتونستم به هیچ خاطری تا صبح بیدار باشم ام شبایی که تب داشتم و تا صبح دستم رو می گرفتی و کنارم می نشستی از جلوی چشام کنار نمی ره چشای نگرانت موقع امتحاناتم ، وقتی که بهت می گفتم صبح منو ساعت چهار یا پنج بیدار کن امتحان دارم و تو تا صبح میومدی به ساعت نگاه می کردی نکنه من رو به موقع نتونی بیدار...
4 خرداد 1395

لحظات

  آمیتیس این روزها به پیش دبستانی میره و داره لحظات جدیدی رو تجربه می کنه . آمیتیس : مامان امروز یکی از بچه های مهد دستش رو تو دهنش می کرد و به عروسک من میزد . من : خوب بهش می گفتی کار بدیه . آمیتیس : مامان گفتم ولی اون دوباره تکرار کرد . من : خوب به خانم قنبری ( مدیر ) می گفتی بهش بگه . آمیتیس : اون وقت خانم معلمم باهاش دعوا می کرد و بعد اون از من متنفر میشه خوشحال شدم خیلی خوشحال چون دخترم زیراب زن نیست و از حالا طوری شخصیتش شکل گرفته که بدون اتکا به کس دیگه بخواد کسب بزرگی کنه یا کاراش رو پیش ببره همین که بتونه خودش گلیمش رو از آب بکشه برای من که خیییلییه همین که به احساسات دیگری احترام میز...
25 فروردين 1395

روزها

سلام خیلی وقته که می خوام مطلب بزارم اما بنا به دلایلی وقت نمیشه از آمیتیس خانم بگم که داره هر روز با روز قبلش هزاران هزار نمی دونم مقیاس تغییر چیه برفرض درجه باشه همون درجه داره تغییر می کنه از حرف زدناش تا فکر کردناش و بازی هاش و سطح توقعاتش . دندون عقبیهاش که معروف به دندانهای 6 سالگی هستند دراومد البته یکیشون و اونم با هزار درسر اعم از تب و سردرد و آبسه که خدا رو شکر دکتر مهربونش به موقع به دادمون یعنی به داد اون دندون رسید پیش دبستانی رو که خیلی نمیذارم بره از ترس سرماخوردگی های عجیب و غریب و خودم کمی باهاش کار می کنم اهل تلویزیون دیدن که خیلی هست و از کیمیا و آهی گرفته تا عمو پورنگ و مستند زندگی کروکودیل ها همه رو...
20 بهمن 1394

یک کامنت

سلام امروز تو وبلاگ یکی از دوستان مطلبی رو خوندم و خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم و کامنتی که براشون گذاشتم این بود : خیلی سخته که آدم خودشو با معیارهای یه مادر ایده آل با فاصله خیلی طولانی ببینه آدم ببینه دخترک بزرگ شده و تو در این قضیه حس کنی کوتاهی کرده باشی وقتی که بچه به دنیا نیومده چقدر کتاب روانشناسی می خونی و چه و چه که من میخوام فلان کنم فلان زبان رو در 2 یا 3 سالگی یادش بدم برای پرورش هوشش این کارا رو بکنم بفرستمش تست هوش ازش بگیرن و بگن بچه شما از اینشتین هم با هوش تره یا تا 6 سالگی قرآن رو خوب یادش بدم با تفسیر ولی وقتی نگاه میکنم هیچ کاری نکردم یاد اون حرف دانشمند روانشناسی می افتم که می گفت وقتی بچه نداشتم شش ایده ب...
16 مهر 1394