صدای درون
سلام
در درونم هیاهویی است
صدایش به بیرون نمی رسد هر چه فریاد می زند
پر از صداست پر از تفکرات پر از موضوعات مختلف پر از حرفهایی که هرگز گفته نشده
پر است از پیشنهادات پر است از انتقادات
نمی دانم چرا همانجا جا خوش کرده اند هرگز مایل به تولد نیستند
هرگز به روی کاغذ نمی آیند
هرگز نوشته نمی شوند
هرگز گفته نمی شوند
بهتر است بگویم هرگز متولد نمی شوند نمی دانم چرا
دلم گل داوودی می خواهد در کنار رز صورتی
.
.
.
در مورد آمیتیس
راستش کمی فکرم مشغول این قضیه است آیا او بزرگ شود مایل خواهد بود دفترچه خاطراتش در اینترنت باشد آیا از دستم ناراحت نخواهد شد .
دوست دارم چیزی نگویم تا اگر خواست خودش برای خودش خاطراتش را ثبت کند چه اینجا چه هر جای دیگری که دوست دارد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی