مادر ...
همیشه نعمت هایی رو که خدا بهم داده رو بعضی وقتا میشینم و به ترتیب اهم و مهم میکنم یعنی میگم مهمترین چیزی که خدا بهم داده چی هست و چی می تونه باشه نعمت سلامتی نعمت وجود و نعمت فرزند و هر چیز دیگه ای اما به نظرم نعمتی بهتر از مادر برای من خدا خلق نکرده که با تمام وجود شکرش رو به جای میارم
یه جلوه کامل از رحمت خدا
من هرگز هیچ شبی رو نتونستم به هیچ خاطری تا صبح بیدار باشم ام شبایی که تب داشتم و تا صبح دستم رو می گرفتی و کنارم می نشستی از جلوی چشام کنار نمی ره
چشای نگرانت موقع امتحاناتم ، وقتی که بهت می گفتم صبح منو ساعت چهار یا پنج بیدار کن امتحان دارم و تو تا صبح میومدی به ساعت نگاه می کردی نکنه من رو به موقع نتونی بیدار نکنی
لقمه لقمه غذاهایی که بهم دادی و منو راهی مدرسه کردی
من بهت افتخار می کنم
چون چیزی که خودم نتونستم باشم تو تماما هستی
مادرم هرگز نمی تونم لحظات سختی که تو زندگیم داشتم و از شدت سختی کمرم داشت شکسته می شد و تو کنارم بودی و بیشتر این بار رو خودت به تنهایی دوش کشیدی فراموش نمی کنم
نمی دونم چرا دلم میخواد برات بنویسم ولی این حرف دلم که نه بلکه فریاد دلم هست نمیتونم بهت این حرفا رو بگم چون هر موقع اومدم بهت بگم بغض اجازه حرف زدن بهم نداده
نمی دونم چطور ازت تشکر کنم ای کاش می دونستم بعضی اوقات به آمیتیس میگم زحمتی که مامان بزرگ واست کشیده بیشتر از زحمتیه که من واست کشیدم و خدا فقط می دونه که چقدر راست میگم
دلم بعضی وقتا می سوزه که نکنه بعضی ها دارن از مهربانیات ....... یا اینکه قدر محبتات رو نمی دونن ولی مگه میشه از تو جز محبت چیز دیگه ای توقع داشت
هرگز من و آمیتیس محبت ها و زحمتهایی که برامون کشیدی رو فراموش نخواهیم کرد ای چشمه پاک و روان و برای همین پاک بودنت هست که همیشه خواب چشمه آب پاک و زلال میبینی ای زلال ترین و پاک ترین چشمه