آمیتیسآمیتیس، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

آمیتیس خورشید زندگی من و باباش

سیب

در میان هر سیب دانه ی محدودیست در دل هر دانه سیب ها نامحدود چیستانیست عجیب دانه باشیم نه سیب                    "مجتبی کاشانی"                                               ...
20 آبان 1399

فصل بهاران

                       فصل بهاران شد ببین بستان پر از حور و پری     گویی سلیمان بر سپه عرضه نمود انگشتری                        رومی رخان ماه وش زاییده از خاک حبش          چون تو مسلمانان خوش بیرون شده از کافری                        گلزا...
17 فروردين 1399

خداحافظ پدربزرگ

متاسفانه و با اندوه فراوان پدربزرگ آمیتیس پس از تحمل 8 سال بیماری روز شنبه 97/8/5 ساعت 10 شب به جوار رحمت حق پیوستند و ما را با یک دنیا غم و اندوه و قلبی پر از درد تنها گذاشتند پدر شوهر عزیزی که در طی 18 سال که با ایشان زندگی کردیم هیچ گاه و هیچ گاه سخن و نه رفتار و کردار ایشان ما را نرنجاند و جز خوبی هیچ خاطرهی دیگری نداریم روحشان قرین رحمت پروردگار ...
9 آبان 1397

گاهی استغفار کن ...

  گاهی اگر دعایت مستجاب نشد برو گوشه ای بشین ... زانو هایت را بغل بگیر و یک دل سیر گریه کن ... شاید لازم باشد میان گریه هایت بگویی: اَللّهُمَّ اغْفِرْلىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَحْبِسُ الدُّعاَّءَ خدایا ببخش آن گناهم را که دعایم را حبس کرده است منبع: elyacin.parsiblog.com ...
13 شهريور 1397

داور ...

آمیتیس هر درس فارسی جدید رو که یاد می گیره باید با کلمات جدیدش جمله سازی کنند این هفته درس جدید مسجد محله ی ما رو یاد گرفتن و دیشبم تمرین جمله سازی یکی از کلمه ها دقت البته با تشدید روی قاف بود و آمیتیس این طور جمله ساخته بود که ... داور دقت کن .   ...
25 مهر 1396

7 سالگی

دختر عزیزم هفتمین سال زمینی شدنت مبارک دختر سخت کوشم دومین سال تحصیلی ات مبارک تولد واژه ای است در پی معنا شدن مفهومی است در تب و تاب رسیدن تولد گاه بهانه ای ست برای دلتنگ خود شدن شانه ای ست برای جستجوی خویش تولد گاهی بهانه ای ست برای یک جمع دوستانه برای چند لحظه با هم خندیدن برای خرید یک شاخه گل برای جاری شدن یک قطره اشک و کشیدن آهی از سر دلتنگی تولد علامتی است پر معنا در سر رسید زندگی ما گاه بهانه ای ست برای نوشتن یک متن یا سرودن یک شعر تولد گاه بهانه ای ست برای فریاد بودن رهایی از پیله تنهایی و اندکی به...
30 شهريور 1396

مردان خدا

مردان خدا پرده‌ی پندار دریدند    یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند هر دست که دادند از آن دست گرفتند    هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند یک طایفه را بهر مکافات سرشتند    یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند یک فرقه به عشرت در کاشانه گشادند    یک زمره به حسرت سر انگشت گزیدند جمعی به در پیر خرابات خرابند    قومی به بر شیخ مناجات مریدند یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد    یک قوم دو...
18 مرداد 1396

آخرین روز مدرسه در سال 1395

خوش به حال غنچه های نیمه باز بوی باران بوی سبزه بوی خاک شاخه های شسته باران خورده پاک آسمان آبی و ابر سپید برگهای سبز بید عطر نرگس رقص باد نغمه شوق پرستو های شاد خلوت گرم کبوترهای مست   نرم نرمک می رسد اینک بهار خوش به حال روزگار خوش به حال چشمه ها و دشت ها خوش به حال دانه ها و سبزه ها خوش به حال غنچه های نیمه باز خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز خوش به حال جام لبریز از شراب ...
24 اسفند 1395